Und
sie sägten an den Ästen, Bert Brecht |
| u.-bewussts. |
نوشتهء سوزی راینهاردت از مجلهء علمی ”روانكاوي امروز“ مترجم
مهندس جواد ولدان
(صابر) قسمت
اول اینکه ما، در هر حال در حرف هم که شده، مدافع و حافظ طبیعت باشیم، سالهاست که برای بسیاری یک امر مبرهن و پرواضح است. بطور مثال از سال 1990 افراد مورد پرسش یک پژوهش زیست محیطی به شدت این نکته را تائید می نمودند که: «به هنگام خرید اتومبیل، اگر مصرف سوخت موتور کمتر باشد، می بایست داوطلبانه و متواضعانه حاضر به پرداخت پول بیشتری بود. متاسفانه این دیدگاه پر نوید کمتر تا کنون در رفتار مشاهده و عملی گردیده است: هنوز گرایش و روند عمومی در خرید و مصرف اتومبیلهای بزرگ و پرقدرت به چشم می خورد، میان سالهای 1990 و 2002 قدرت موتور یک اتومبیل متوسط بیست و پنج درصد افزایش یافت. تنها در سال گذشته تعداد خودروهای صحرائی شانزده و نیم درصد افزایش داشته است. از انواع آن که کمتر محیط زیست را به آلودگی و مخاطره می افکنند، آنها که حامل یک موتور گازی می باشند، تا کنون خیلی کمتر مورد استفاده قرار می گیرد: از بیش از چهل و شش میلیون خودروهای شخصی که در آلمان بکار می آیند، تنها تعدادی در حدود پنجاه هزار عدد از آنها دارای موتور گازی می باشند. بنابراین چانچه مشاهده می کنید، میان دیدگاهها و نگرش خودآگاهانهء اکولوژیکی و عمل واقعی خلاء بزرگی وجود دارد. در پژوهشی که در ارتباط با «تعیین روند خودآگاهی و وجدان زیست محیطی» صورت گرفت، هشتاد و هفت درصد از شرکت کنندگان در این پژوهش، بر این تمایل اتکاء دارند، که از انواع انرژی قابل احیا بعنوان آلترناتیو و جانشین انرژی های مشکل آفرین کنونی بهره گیری شود- اما تنها پنج درصد از افراد همین گروه خود از برق تولید شدهء به طرق اکولوژیک استفاده می نمایند، و فقط هفت درصد از این افراد مصمم به تعویض و استفاده از گونه ای اکولوژیکی در تولید برق می باشند. آشکارا در این ارتباط، دست کم گرفتن و ناچیز شمردن قدرت فردی خویش، عامل اصلی نیست. محققین زیست محیطی «کوک آرتز» و «راینگانز-هاینتزه» بر این اعتقادند، که اکثریت مردم آلمان «به تاثیرات بسزای نقش خویش بعنوان مصرف کننده واقفند». «آنها بر این آگاهند، که بطور مثال بوسیلهء رفتار مصرفی و خریدهای خود و رفتار و برخوردهای صرفه جویانه خویش با انرژی قادر به ایفای نقش پر اهمیت خود در حفاظت محیط زیست هستند.» با این وجود، عدهء کمتری از اینها در زمینهء حفاظت محیط زیست حاضر به قبول مسئولیتی بیشتر و جدی تر از تنها جداسازی آشغال هستند. چرا میان ادعا و واقعیات اینچنین تناقض و شکافی عمیق به چشم می خورد؟ از یکطرف، علت آن در این تمایل و خصوصیت انسانی، که از مدتها پیش برای روانشناسان جامعه شناس نیز شناخته شده است، قرار دارد: ما می خواهیم ظاهرا بی نقص جلوه گر شده و خود را خوب نشان دهیم، و از اینرو در اینگونه پرسشها جواب مناسب و موردپسند اجتماع را تحویل می دهیم. اینها بیشتر نمایانگر آنند، که خواسته های ایده آل ما از خود چیست، یا در واقع دیگران مایل به شنیدن چه چیزهائی از ما هستند، و نه مطلقا آنچه ما در واقع هستیم. اما بدون تردید متخصصین بر این عقیده اند، که در بخش محیط زیست و زمینه های زیست محیطی تضاد میان نگرش و دیدگاههای والا با رفتار و اعمال غیر صمیمی بنحوی متمایز هویدا می باشد. این می تواند بدان جهت باشد، که در اینجا آمادگی به عمل بشدت به مخارج آن رفتار و اعمال مناسب و شایسته یک محیط زیست سالم وابسته است. و در این ارتباط تنها فشار و مضائق مالی نیست- اگر چه محتملا قیمت گزاف لامپهای صرفه جو علت جدی تدارک و خرید کمتر آنها محسوب می گردند. در اینجا از «مخارج» همچنین نیروی بکاربسته، زحمات محسوس و زمان مورد نیاز منظور می باشند. «هر چه زحمات و مساعی یک رفتار سالم زیست محیطی بیشتر باشد، کمتر هم در عمل پیاده می شود»، این «تئوری مخارج ناچیز» جامعه شناسان زیست محیطی، آقایان «آندریاس دیک مان» و «پتر پرایسن دورفر» است. این تئوری، آنچه را که همواره و به کرات در پژوهشات رفتارهای زیست محیطانهء انسان مشخص و تعیین می گردد، توضیح می دهد: ما داوطلبانه و دلسوزانه به جداسازی آشغالها دست می زنیم، زیرا در مقایسه، کمتر زحمتی در پی دارد. اما اگر در برابر این پرسش قرار گیریم، که بجای اتومبیل از دوچرخه استفاده کنیم، واضح می گردد، که فعالیت ما در رابطه با سالم سازی محیط زیست تنها حرف بوده است. رفتار و عمل مطلوب در اینجا پر زحمت تر بوده و بشدت در روزمره و عادات روزانهء ما تداخل می نماید. ادامه دارد...
UKW3 ©
2006-2007 |